مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تشنهای با تشنهای آمد سپاهی رفت عقب لشگـر آمـادۀ کـوفـه ز آهـی رفت عـقـب رو زد اما روی او را بر زمین انداخـتند بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب حرمله زانـو گرفت و زانـوی آقـا خـمید تیر در بین کمان جا شد نگاهی رفت عقب صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند پرت شد قلاب تا! لبهای ماهی رفت عقب حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست گردن افتادهاش خواهی نخواهی رفت عقب یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده گاه گاهی پیـش آمد گاه گاهی رفت عقب قطعهای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب |